نگارگر مشهور ایران:میرحسین مرا تحقیر کرد
منصوره حسینی یکی از پیشگامان هنرنوگرای ایران در رشته نقاشی در گفتگوی خود با روزنامه جوان به ابعاد جدیدی از سواستفاده های سیاسی میرحسین موسوی از فرهنگستان هنر در زمان تصدی ریاست این نهاد و همچنین بی احترامی وی به قشر هنرمند پرداخت.
به گزارش جوان، منصوره حسینی در این مصاحبه تفصیلی ، به دعوت فرهنگستان هنراز خود برای برگزاری نمایشگاه آثارش اشاره کرد و گفت: « صحبت از اردیبهشت 87 است. گفتند افتخار داریم که نمایشگاه مروری بر آثارتان را در 45 روز برگزار کنیم. موافقت ما را گرفتند. کارها را جدا جدا کردند. آبرنگها جدا، پرترهها، منظرهها و آغاز خط نگاریها جدا و گفتند از کارهایی که خط کمکم به طرف فرم رفته 5 اثر برای موزه جدید میخواهیم که پذیرفتم. افتتاح نمایشگاه را در اردیبهشت 88 گذاشته بودند که با سرود ملی و بسیار رسمی برگزار شد.»
وی به تحقیرهای میرحسین موسوی در سمت ریاست فرهنگستان هنر به خود اشاره و افزود: « در زمان برپایی نمایشگاه آقای میرحسین از طبقه بالا نیامد پایین کارها را ببیند. با آنکه آن همه به دنبال گذاشتن نمایشگاهم بود و آن همه جلسه گذاشت. حتی دو کلام نامه ننوشت که بگوید نمیتوانم بیایم، کار دارم. عزیز، نباید اینطور کنی. چرا که آن یکی رئیسجمهور شد و تو نشدهای که اگر رئیسجمهور شده بود شرکت میکرد. موسوی مرا صرف اهدافش کرد. یک سال ایشان برای نمایشگاه من فرصت داشت اما گذاشت اردیبهشت ماه برگزار کرد و اینطور شد و عذرخواهی هم نکرد.»
وی همچنین با اعتراض به وارد آمدن خساراتی به آثار خود در فرهنگستان هنرافزود:« زمان انتخابات رسید و خبر دادند که در موزه که به سمت خیابان ولیعصر بود شکسته شده در درگیریها و عدهای ریختهاند داخل موزه برای همین کارها را فوراً خارج کردهاند. کارها را با عجله و بدون بستهبندی آوردند که دو تا از کارهای قدیمیام خراب شده بود.»
این هنرمند اضافه کرد:« اینها نه به دنبال یافتن بازار برای کار من هستند و نه به دنبال پیشرفت و پشتیبانی سلامت من هیچی. من برایش یک صفر گندهام! که اگر بتواند زیر پایش بگذارد و له بکند که البته کرده اگر نشده تا به حال به خاطر این است که جلویش ایستادهام و از خودم دفاع کردهام.»
منصوره معتمدی در پاسخ به این سوال که آیا خسارت کارهایی که خراب شده بود را دادند؟ اظهار کرد: «نه، ابداً ابداً. این موضوع هنوز در گلویم مانده. روی یکی از کارها یک ماه کار کردم اما درست نشد. میدانید اگر یک گوشه کار خراب میشد میدوختم، 10 بار. تا به حال اینطور شده و دوختم. حتی جای سوزن هم روی کار معلوم بوده و کسی ایراد نگرفت حتی در حراج کریستی. کارها را با ایبک، قنداق کرده بودم که خیلی محترمانه پنج نفر آمدند و با بنزهای خاور سقفدار بردند. اما روزی که میآوردند همینطور ریخته بودند در یک وانت بدون سقف در آفتاب 40 درجه تیر و مرداد ورنگها پخته شده بود که وقتی نایلون ها را میبریدم دستم کشیده شد روی تابلو و رنگی شده بود. رنگها را در آن ایبکها پخته و روی بوم گریه کرده بود. نمیتوانم حالم را برایتان بگویم. هنوز هم با آنکه این همه گذشته با گفتنش چشمهایم پر از اشک میشود. شوخی نیست کم مانده بود خودکشی کنم. باطل شدم باطل! از 10 سالگیام تا حالا یک دفعه کاخ فرو ریخت رویم. یکدفعه خرد شدم، تحقیر شدم. به خدا قسم دروغ نیست.»
منبع ما : http://rajanews.com/detail.asp?id=48016
نوشته شده توسط azmayeshi5 در سه شنبه 89/1/24 و ساعت 8:35 عصر |
نظرات دیگران()